انسانیت...
دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،
اونوقت دلش میشکنه
اگر ما هم نه به اندازه ی اینا به اندازه ی سوراخ جورابشم انسانیت داشتیم الان حال و روزمون این نبود...این نبود یه عده ادم بشکنن بقیم برای انتقام کار اونارو ادامه بدن...اگر داشتیم انسانیت وقتی میشکستیم مواظب بودیم بقیه رو اذیت نکنیم..با خودمم هستما...
نظرات شما عزیزان: