در قیر شب...

حرف هاي دو ديوونه

حرف هاي دل بي درمون دو ديوونه

در قیر شب...

 دیرگاهـے است که در این تنها یـــے

رنگ خاموشـے در طرح لب است

بانگـے از دور مرا می خواند

لیک پاهایم در قیر شب است

رخنه اے نیست در این تاریکـے

در و دیوار به هم پیوسته

سایه اے لغزد اگر روی زمین

نقش وهمـــے است ز بندے رسته

نفس آدم ها

سر بسر افسرده است

روزگارے است در این گوشه پژمرده هوا

هر نشاطــے مرده است

دست جادویـــے شب

در به روے من و غم مـــے بندد

مـــے کنم هر چه تلاش‌،

او به من مـــے خندد 

نقش هایـــے که کشیدم در روز،

شب ز راه آمد و با دود اندود 

طرح هایـــے که فکندم در شب‌،

روز پیدا شد و با پنبه زدود 

دیرگاهـے است که چون من همه را

رنگ خاموشـے در طرح لب است 

جنبشـے نیست در این خاموشـے

دست ها پاها در قیر شب است



نظرات شما عزیزان:

b.a.y.s
ساعت10:03---27 تير 1393
اجیاااااااااا

بنفشه هستممممممممم

مبلاگتون خیلی خوبه

امیدوارم موفق باشیددددد

بوسسسسسسسسسس

ماچچچچچچچچچ

بغللللللللللللللل


پاسخ:سلام عزیزممم....نظر لطفتهههه....ممنونننم بسی...:-*...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 27 تير 1393برچسب:, ] [ 6:28 ] [ درسا ] [ ]


.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by harfaye2divune ::.
.:: Design By :
wWw.sPiKeR.ir ::.